ماجرای فرار مسیح علی نژاد روزنامه نگار سیاسی

 
به گزارش خبرنگار سرویس زنان جهان، پس از پیروزی قاطع احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری و شکست اصلاح طلبان معصومه علی‌نژاد، خبرنگار نه چندان ویژه ای که همیشه دور و بر خاتمی بود در روزنامهٔ اعتماد ملی مقالهٔ توهین آمیزی علیه رئیس جمهور و مردم به نام «آواز دلفین‌ها» نوشت . 

این مقاله توهین آمیز منجر به عذر خواهی مهدی کروبی (مدیر مسئول روزنامه) شد. اما در همین شرایط که مردم منتظر عذر خواهی این  خبرنگار گستاخ و هتاک بودند، هفته‌نامهٔ تایم در یک جانبداری معنادار، در این باره مقاله‌ای به نام «’عیسی‘ در برابر احمدی‌نژاد» نوشت و از آن زمان معصومه علی نژاد که پیش از این خود را "جوجه اردک زشت " نامیده بود این لقب انگلیسی را روی هوا گرفت و خود را به زعم انگلیسی ها مسیح دانست. 

معصومه علی نژاد خبرنگاری را از سال 1378 با روزنامه همبستگی آغاز کرد. 

وی خبرنگار پارلمانی خبرگزاری ایلنا در مجلس ششم بود که به دلیل بی احترامی به قوانین و سرقت یکی از اسناد اداری از مجلس هفتم اخراج شد! 



علی نژاد پس از آن هر چند روز یک بار در ستون "دماسنج" روزنامه ی اعتماد ملی به نقد دولت می پرداخت. 

وی دو کتاب به نام های "تحصن"(گذر و نظری بر رویداد تحصن در ششمین مجلس شورای اسلامی) و "تاج خار" نوشته و با مساعدت دوستان دوم خردادی خود و نشر رسانش آن ها را به چاپ رسانده است. او حتی در میان همفکران خبرنگار خود بیشتر به یک فرصت طلب شناخته شده است تا یک خبرنگار در معنای واقعی آن. 



علی نژاد که مقداری هم توهم خبرنگار ویژه داشت، در تابستان ۱۳۸۸، مدتی را در ایالات متحدهٔ آمریکا به سر برد و تلاش کرد با باراک اوباما مصاحبه کند وی که خدمات بسیاری را توسط مقالات خود در نشریات اصلاح طلب به دوستان آمریکایی اش کرده بود هرگز تصور نمی کرد که او را مدتها سر بدوانند و نهایتا دست خالی برگردد. 

این رفتار توهین آمیز با یک دوست قدیمی از سوی یانکی ها در حالی بود که ویزای آمریکا به منظور مصاحبه با اوباما به او داده شده بود، اما تا زمان پایان مهلت ویزایش، موافقت دولت آمریکا با درخواست مصاحبه نهایی نشد و علی‌نژاد دست از پا درازتر به انگلستان برگشت. 

علی نژاد که از همسرش طلاق گرفته است با برخوردی قهر آمیز تمام شرع مقدس و قوانین اسلامی را مورد هجمه قرار داده و تصور می کند همه چیز اگر آن طور که او فکر می کند اتفاق بیفتد آن وقت بدون اشتباه است. به طور نمونه وی حتی زنان نماینده را در سفرهای خارجی به داشتن رفتارهای معقول تر تشویق می کند و عکس العمل منفی آنها را در برابر مشروبات الکلی مورد تمسخر قرار می دهد. 

علی نژاد با همان قلم سرشار از احساسات دائما در حال مقایسه مردم ایران با کشورهای غربی است و جالب این جاست که تیغ تیز انتقاداتش را همواره روی صورت مردم خودش هم می کشد و با دلایلی که به عقل بنی بشری نمی رسد معتقد است حتی مستهای لندن هم از مردم سرزمینش بهتر هستند چون مردم ایران خاتمی را برای دست دادن با نامحرم تقبیح کرده اند یا به این دلیل که برخی آدرسهای اینترنتی فیلتر شده است . 

بسیاری از همکاران وی معتقدند دروغ یکی از ابزار وی در عرصه خبررسانی است.وی که این روزها پروژه شهید و مجروح سازی در حوادث پس از انتخابات را در جرس دنبال می کند مدتی پیش در دروغی آشکار و بدون اینکه هیچ اشاره ای به طنز بودن مطلب کند، نوشت:"رضا رحيم مشايي" فرزند آقاي مشايي نامه اي به او نوشته و گفته كه خواهرم يعني عروس احمدي نژاد پس از راهپيمايي ۲۲ بهمن ديگر به منزل احمدي نژاد نمي رود. این خبر که از اساس دروغ بود مدتی مایه خنده همکارانش شد.



در مدت حضور در آمریکا، علی‌نژاد که به شدت به دنبال فراهم کردن جای پایی در اپوزیسیون خارج نشین بود ازهمان روحیه فرصت طلبی  استفاده کرد چند بار در جمع سلطنت طلب ها و منافقین معترض حاضر شد و از جمله در روز ۲۵ ژوئیهٔ ۲۰۰۹ در سان فرانسیسکو سخنرانی کرد و در کنار دشمن درجه یک ملت ایران مردم متدین ایران را با تهدید مورد خطاب قرار داد «سی سال ما لرزیدیم، اینک شما بلرزید». این افاضات در حالی اتفاق افتاد که بحث حمله به ایران جدی تر می شد و به نظر می رسید علی نژاد هم از چنین تهاجمی علیه ایران اگر نفع شخصی او در آن وجود داشته باشد جانانه استقبال می کند. 

دامنه همکاری های او با یانکی ها تا آن جا پیش رفت که او در ۲۹ اوت ۲۰۰۹ مصاحبه‌ای با صدای آمریکا انجام داد که در آن قطعاتی از کارهای ویدیویی علی‌نژاد با رویکرد حمله به جمهوری اسلامی و تشویق مردم ایران به قرار گرفتن در برابر اسلام تبلیغ می شد. 



در حال حاضر علی نژاد در حالی که به یک اپوزیسیون کوچک خارجی تبدیل شده در آخرین صحبتهایش با رادیو بی بی سی در مورد حجاب چنین می گوید: 
ما می دانیم سران اصلاح طلب به حجاب اجباری اعتقاد ندارند ولی چرا این موضع را رسما اعلام نمی کنند! علی نژاد به عکس های برخی اصلاح طلبها با زنان بی حجاب ایرانی اشاره کرد و خطاب به آنان گفت: این موضوع را صریحا اعلام کنید. 

البته علی نژاد نظر خود را درباره حجاب قبلا هم اعلام کرده بود و با عنوان این که پوشیدن مقنعه یکی از ناراحت کننده ترین خاطرات مدرسه اش است آن را یک نگاه غیر امروزی عنوان کرده بود! 

گفتنی است علی‌نژاد با نام شناسنامه‌ای معصومه علی‌نژاد قمی، در روستای قمی‌کلا از توابع بابل به دنیا آمد. او خبرنگاری را از سال ۱۳۷۸ با روزنامهٔ اصلاح طلب همبستگی آغاز کرد و بعد از آن با ایلنا همکاری کرد. 

از او در روزنامه‌های شرق، بهار، وقایع اتفاقیه، هم‌میهن و اعتماد ملی نیز نوشته‌هایی منتشر شده است. وی در نوشته های خود همواره به فرهنگ دینی ملی مردم ایران تاخته است و سرانجام به بهشت موهوم خود پناهنده شد تا از دیگر دوستان خبرنگار اصلاح طلبش که به دامن غرب گریخته اند جا نماند. 

البته جایگاه فعلی او چندان محکم نیست زیرا او به زعم دوستان همفکرش یک خبرنگار متوسط است که جز نوشته های احساسی نمی توان انتظاری از او داشت بنابراین با توجه به این رویکرد تکاپوی او برای بقا در حاشیه امن دشمنان شناخته شده مردم ایران موضوع عجیبی نیست. 

صرف نظر از این که نگاه ملت ایران به این دست از افراد فرصت طلب که همه منافع کشورشان را صرف منافع شخصی خود می کنند چیست، آنچه به صراحت مورد تأییدخبرنگاران حرفه ای داخلی و خارجی است این است که علی نژاد مسیح نیست حتی اگر هفته نامه انگلیسی تایم بگوید.

بیوگرافی جوجه اردک زشت شبکه صدای امریکا


                                                    وگرافی مسیح علی نژاد

 مسیح علی نژاد

معصومه علی‎نژاد قمی، معروف به مسیح علی‎نژاد در سال ۱۳۵۵ در بابل متولد شد. او روزنامه‎نگاری را از سال ۱۳۷۸ با روزنامه همبستگی آغاز کرد و بعد از آن با ایلنا همکاری کرد. از او در روزنامه‎های شرق، بهار، وقایع اتفاقیه، هم‎میهن و اعتماد ملی نیز نوشته‎هایی منتشر شده است.
علی‎نژاد به‎همراه عناصر افراطی و نفوذی مدعی اصلاح‎طلبی پس از فرار به آمریکا، معرکه‎گیر تجمعات ۲۰-۳۰ نفره ضد انقلاب در شهرهای واشنگتن، نیویورک و بوستون شد. در این تجمعات عناصری نظیر محسن سازگارا، فاطمه حقیقت‎جو، علی افشاری، علی‎اکبر موسوی خوئینی، محمد تهوری، احمد باطبی، مسیح علی‎نژاد و... حضور پیدا می‎کنند و ضمن معرکه‎گیری تلاش می‎کنند تا خود را نزد طرف آمریکایی، فعال و به درد بخور! نشان دهند. این طیف همچنین پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم و به‎ویژه در روزهای منتهی به ۱۸ تیر، از سوی رسانه‎های بدنام غربی (صدای آمریکا، رادیو فردا، بی‎بی‎سی، گویانیوز، روز نت، رادیو زمانه و...) به عرصه فعالیت فراخوانده شدند تا به تحریک بی‎هزینه برای آشوبگری بپردازند. خبرنگار فراری نشریات زنجیره‎ای اصلاح‎طلب، اکنون در لندن اقامت دارد و با سایت جرس همکاری می‎کند.
به نظر می رسد چنین افرادی که سال ها تحت قوانین اسلامی و شرایط مساوی حقوق بشر در ایران فعالیت می کردند هرگز به عنوان یک ایرانی مسلمان دغدغه اعتلای ایران و اسلام را در سر نمی پروراندند و بیشتر به فکر ارضای امیال های شخصی خود بوده اند و از موضع گیری آنان پس از خروج از کشور نیز چنین بر می آید که مخالفتشان با جمهوری اسلامی نه یک مخالفت اصولی و دارای مبانی منطقی بلکه بیشتر مخالفتی از جنس غریزه های جنسی است. مخالفتهایی که تماما در یک کلام خلاصه می شود: چرا جمهوری اسلامی نمی گذارد ما لخت باشیم و در خیابانهای تهران خود را نمایش بدهیم؟

 بقیه تصاویر در ادامه مطالب

 

ادامه نوشته

محسن کدیور کیست

بیوگرافی محسن کدیور ضد انقلاب فراری

محسن‌ كديور، روحانی خلع لباس شده‏، از جمله تجدید نظر طلبانی است که به طور مستقیم با جریان منتظری مرتبط بود. وی در جریان تجدید نظر طلب با توجه به ویژگی ملبس بودن‏اش به لباس روحانیت و تحصیلات حوزوی‏اش نقشی خاص ایفا کرد. تلاش عمده‏ی وی در انکار، تشکیک و نادرست خواندن «ولایت فقیه» و به تبع آن نظام اسلامی بود. كديور با انکار دستاوردهای انقلاب اسلامی، خواستار استقلال نهاد دین و مرجعیت از نهاد سیاست (سکولاریسم) است.

 -زندگینامه

محسن کدیور، در تاریخ 18 خرداد 1338 در شهرستان فسا، از توابع استان فارس در یک خانواده سرشناس و مذهبی متولد شد. پدرش منوچهر کدیور، فوق‌لیسانس حقوق و کارشناس امور حقوقی و مادرش دکتر تدین، دکترای علوم تربیتی دارد. پدر و مادرش افرادی مذهبی بودند و در زندگی خود او نیز از نوجوانی، سیاست و مذهب نقش مهمی داشت. خواهرش جمیله کدیور، دکترای علوم سیاسی دارد. او همسر عطاءالله مهاجرانی (وزیر ارشاد دولت اصلاحات) است.

کدیور پس از طی مراحل ابتدایی، در سال 1356 به ادامه تحصیل در رشته مهندسی الکترونیک در دانشگاه شیراز پرداخت. انقلاب فرهنگی دوره­ی مهندسی کدیور را ناتمام گذاشت و او را راهی قم کرد تا در محضر اساتید بزرگ آن دیار به آموختن علم دین بنشیند و به‌ مدت‌ 17 سال‌ در حوزه‌ علميه‌ به‌ فراگيری فقه‌، اصول‌، فلسفه‌، كلام‌، عرفان‌ و تفسير بپردازد. محسن کدیور در سال 1359 با همکلاسی دانشگاهش به نام نیکو (زهرا) رودی ازدواج‌کرده و چهار فرزند دارد.

 

نزدیک شدن به بیت منتظری

با ورود به قم به آیت الله منتظری علاقه مند شد و این علاقه مندی موجب نزدیکی او به بیت منتظری شد. در این زمان او تحت تاثیرات افراد حاکم بر بیت منتظری و باند « مهدی هاشمی » قرار گرفت و در سال 1358 در مقاله ای با عنوان « امام را از چنگال قدر نشناسان نجات دهیم » در مجله سروش به تخریب روحانیون شاخص حزب جمهوری اسلامی ( شهید آیت الله بهشتی، آقای هاشمی رفسنجانی، و مقام معظم رهبری) پرداخت.

کدیور اجازه اجتهاد را از آیت الله حسینعلی منتظری دریافت کرد. زمانه کدیور را باز از حوزه به دانشگاه کشاند. کارشناسی ارشد و دکتری را حول و حوش فلسفه و کلام اسلامی گذارند.

 

مبارزات انقلابی

کدیور در سال 1356 و 1357 با افرادی مانند دکتر حبیب الله پیمان ( دبیر کل جنبش مسامانان مبارز )، ابوذر ورداسبی (عضو برجسته گروهک منافقین )، جلال گنجه ای ( عضو روحانی نمای منافقین )، کریم رستگار ( عضو مجاهدین خلق )، مرتبط شده و برخی از آن ها را برای انجام سخنرانی در شیراز دعوت کرد. وی در مسیر فعالیت های مبارزاتی خود در طی پائیز 1356 تا بهمن 1357 سه بار به مدت کوتاه دستگیر شد. 

وی از سال 1370 تا 1377 در دانشگاه‌های امام صادق (ع)، مفید، شهید بهشتی و تربیت مدرس به تدریس فلسفه و كلام اسلامی، فلسفه یونان، اندیشه سیاسی و حقوق عمومی در اسلام اشتغال داشت. کدیور از سال 1370 به مدت هشت سال معاونت اندیشه اسلامی مركز تحقیقات استراتژیك را به عهده داشت. 

نخستین كتاب وی، «نظریه‌های دولت در فقه شیعه» در اواخر سال 76 در تهران منتشر شد. وی از بدو تأسیس نهاد غیردولتی انجمن دفاع از آزادی مطبوعات (1378) ریاست آن را برعهده گرفت.

 

تبلیغ آشکار علیه اسلام و انقلاب

او تا سال 1386 در دانشگاه تربیت مدرس به تدریس مشغول بود و سپس به دلیل تبلیغ آشكار علیه انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی و بخصوص نظریه‌پردازی علیه مبانی امامت در تشیع (كه زمینه‌ساز نفی نظریه ولایت در تشیع است) و نفی سندیت برخی از ادعیه معتبر و مؤكد (بویژه زیارت جامعه) از ادامه تدریس وی در دانشگاه جلوگیری گردید. زان پس او با هماهنگی دوستانش به آمریكا رفت و ابتدا در دانشگاه ویرجینیا و سپس در دانشگاه دوک مشغول به تدریس شد. 

 

بقیه بیوگرافی در ادامه مطالب

ادامه نوشته

محمد محسن سازگارا کیست

بیوگرافی محمد محسن سازگارا ضد انقلاب فراری در صدای آمریکا

  
 

محمد محسن سازگارا، دارای مدرک دکترا در رشته تاریخ و از جمله اعضای اولیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود. وی پس از خروج از ایران با صدای آمریکا همکاری کرد.

  -تولد

  1. محسن سازگارا ، در سال 1334 شمسی در تهران و در خانواده ای با بافت متوسط و در خیابان 17 شهریور(شهباز تهران)به دنیا آمد.

     

-دوران تحصیل

وی دوران دبستان خویش را در دبستان دهخدا و دوران دبیرستان را در دبیرستان فیروز بهرام و سپس در دبیرستان البرز تهران گذراند. وی رتبه 96 کنکور را کسب کرد و در رشته مهندسی مکانیک در دانشگاه آریامهر (شریف) مشغول به تحصیل گشت. در چنان فضایی، سازگارا پس از مدتی از ادامه تحصیل در این دانشگاه معتبر ایرانی منصرف شد و به آمریکا رفت تا در دانشگاه شیکاگو در رشته فیزیک و همزمان با آن در رشته جامعه شناسی به عنوان رشته دوم ادامه تحصیل داد. در آن جا بود که سازگارا به فعالیت‌های سیاسی روی آورد و بنا به گفته برخی، به عضویت نهضت آزادی در آمده و عضو انجمن اسلامی دانشجویان در آمریکا و کانادا شد: «من خودم پیش از انقلاب هم مبارز خارج از کشور بودم. وقتی برای ادامه تحصیل به خارج رفتم از فعالین جنبش دانشجویی خارج کشور هم بودم».

سازگارا همزمان با ادامه تحصیلات با انجمن های اسلامی دانشجویان مسلمان به همکاری پرداخت و حتی در دوره ای مدیریت این انجمن را بر عهده گرفت.

با فراهم شدن زمینه آشنایی وی با ابراهیم یزدی از اعضای نهضت آزادی ، سازگارا به همراه یزدی با نیمه تمام گذاشتن تحصیلات به پاریس رفت و در نوفل لوشاتو وظیفه ترجمه سخنرانی های امام خمینی(ره)به زبان انگلیسی را برعهده گرفت و همزمان با ورود تاریخی امام به میهن در 12 بهمن 1357 با هواپیمای انقلاب وارد کشور شد.

 

-ادعای سازگارا در مورد سپاه

سازگارا همواره خود را از بانیان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی می داند و از این حربه علیه مخالفین خویش استفاده می کند .

اوایل دهه هفتاد که وی در نشریه هایی مانند آینه اندیشه به نشر افکار و عقاید انحرافی خود و هجمه به بنیان های نظام مقدس اسلامی می پرداخت در جواب منتقدین همواره به این نکته که او از بانیان اولیه سپاه بوده اشاره می کرد تا منتقدین را ساکت کرده و هرگونه انتقاد به خود را انتقاد به نظام اسلامی و مبانی اصیل آن جلوه دهد.

سازگارا در سلسله مقالاتی که در نشریه آینه اندیشه با عنوان " آمریکا با ما چه خواهد کرد؟" و " ما در مقابل آمریکا چه باید بکنیم؟" با برشمردن توطئه هایی که اینک منکر آن می شود ، یکی از راه های مقابله با آمریکا و توطئه های این دشمن حیله گر را اینچنین توضیح می دهد:

"توقف روند مخاصمه و بدنام کردن و حذف نیروهای متعهد و ملی حاضر در صحنه ایران ...با عنایت به هدف آمریکا برای از میان به در کردن نیروهای انقلاب...باید دانست امروز هر کوششی برای بدنام کردن ، براندازی ،واز صحنه بیرون راندن هر یک از نیروهای انقلابی و ملی حرکتی در جهت منافع اجنبی و توطئه های اوست و به دیده شک باید بدان نگریست"

"آبان ماه سال 57 در نوفل لوشاتوی فرانسه نخستین بار این فکر مطرح شد که چون ممکن است دوره مبارزاتی انقلاب به درازا بکشد باید بفکر یک ارتش مردمی بود. هیچ کس تصوری از پیروزی سریع انقلاب نداشت ، بیشتر مدل انقلاب الجزایر یا کوبا پیش چشم ما بود و یک دوره جنگ طولانی به همین دلیل فکر تشکیل یک ارتش مردمی مطرح شد... با همکاری صادق قطب زاده و دوستان ایشان از دو کانال متفاوت چندین گروه برای آموزش نظامی به خاورمیانه اعزام شدند اما تقریبا همه آنها پس از پیروزی انقلاب به ایران بازگشتند"

دلبسته بودن سازگارا به افکار لیبرالی چنان چه با گروه لیبرالی چون نهضت آزادی و ابراهیم یزدی در تماس بوده و در عین حال علاقه به مدل انقلاب کمونیستی کوبا را جز با تشویش در افکار و ایدئولوژی ایشان و همفکرانشان نمی توان توجیه کرد!.دقت در ادعا های سازگارا نکات بیشتری را روشن می کند و این که سپاهی که وی و هم فکرانش قصد تشکیل آن را داشته اند دارای چه جهت گیری خاصی بوده حائز اهمیت است.

"من به همراه آقای لاهوتی از دبیرستان رفاه عازم باغشاه شدم و در آنجا ظرف یک هفته ضمن جمع آوری سلاح های شهر ، طرح تشکیل ساه پاسداران انقلاب اسلامی را هم نهایی کردیم ، این اسم هم پیشنهاد آقای مهندس محمد توسلی بود که کمی بعد در دولت آقای مهندس بازرگان مسئولیت شهرداری تهران را پذیرفت و طرح تهیه شده برای سپاه توسط آقای دکتر یزدی معاون نخست وزیر در امور انقلاب به دولت و شورای انقلاب رفت"

اینگونه است که سازگارا مخالفین خویش را به تلاش برای براندازی نظام و همسویی با توطئه های دشمنان از جمله آمریکا متهم می کند و امروز با پناه بردن به دامان همان دشمن علیه انقلاب فعالیت می کند!

سازگارا تشکیل سپاه و نقش خود در بنیان این نهاد مردمی را اینگونه توضیح می دهد:

" برادران اگر به صورت جلسات تشکیل سپاه توجه شود اکثرا به دستخط حقیر است . امضای بنده هم پای آن صورتجلسات هست. گو اینکه بسیاری از آن امضا کنندگان اولیه سعادت آن را داشته اند که به فیض شهادت نایل شوند و اگر حسرتی نیز برایم باشد اینست که در کشاکش انقلاب یا در صحنه های جنگ تحمیلی سعادتی را نداشته ام و یقینا خسرانی بزرگ برای من است"

 

 

ادامه نوشته